خداوند در قرآن می فرماید: « هو الذی جعل لکم الارض ذلولا فامشوا فی مناکبها و کلوا من رزقه و الیه النشور.» قرآن کریم کریم در این آیه کلمهای به کار برده است که قدما در درک لطفش تا حد زیادی عاجز بودند. " ذلول " در اصل لغت عرب به معنی شتر رام است ( حیوان رام، مخصوصا درباره شتر زیاد گفته میشود ). ذلول من، یعنی حیوان رام من. البته کلمه " ذلول " که به معنی رام است گو اینکه در اصل به معنای شتر رام است، ولی این کلمه را در غیر مورد شتر هم به کار بردن و معنای مطلق یک شیء رام را قصد کردن
مانعی ندارد. اما در اینجا قرینهای هست که نشان میدهد تشبیه بیش از این حرفهاست. میفرماید: زمین را برای شما ذلول قرار داد. معلوم میشود تشبیه به همان خود ذلول و به همان حیوان است که میگوید: " « فامشوا فی مناکبها »". "منکب" آن قسمت از روی شانه انسان و حیوان را میگویند که استخوان دست و بازو با پشت متصل میشود. این است که در فقه مثلا میگویند: مردمی که در شمال و شرق ایران هستند، برای قبله ، ستاره جدی را ( که به آن میگویند " جدید "، ستاره قطب را روی منکب راست قرار
بدهند، یعنی اگر طوری بایستند که آن ستاره به این نقطه بخورد، رو به قبله ایستادهاند. قرآن در اینجا زمین را به یک حیوان رام و شتر رام تشبیه کرده و میگوید: روی منکبهای این حیوان راه بروید. این دلیل است بر اینکه تشبیه مخصوصا به همین حیوان شده است چون کلمه " « فامشوا فی مناکبها »" آمده است.
مقصود این است که از زمین خدا استفاده کنید. " « و کلوا من رزقه " و از رزق پروردگار که در این زمین قرار داده است «بهره ببرید.»" « و جعلنا لکم فیها معایش »" ( اعراف/ 10 ) ( در سوره اعراف است ) ما در زمین برای شما اسباب معیشت و زندگی را قرار دادهایم، استفاده کنید از آنچه که در زمین مایه معیشت و روزی برای شما قرار دادهایم. و بدانید که اینها همه کارهای حسابشده است، تصادفی و اتفاقی نیست که به موجب یک علل اتفاقی قضایا به اینجا رسیده باشد ( افکار مادیین ): یک امر تصادفی و اتفاقی سبب شد که زمین از خورشید جدا شد، بعد یک امر تصادفی و اتفاقی سبب شد که حیات در روی زمین پیدا شد، بعد امر تصادفی دیگر و امر اتفاقی دیگر، بالاخره مجموع این تصادفات و اتفاقات نتیجهاش این شده که حالا ما مواجه شدهایم با یک سلسله اشیا، این درختها، این میوهها ، این مایه روزیهای دیگر، این کشتها، گندمها، جوها، خرماها و امثال اینها. اگر ما به صورت یک موجودی خلق شدهایم که دارای دندان و معده هستیم، و اگر این میوهها و سایر مواد زمین با ذائقه ما جور درمیآید، همه اینها یک سلسله تصادفات است. ولی یک نفر موحد که میگوید: " « تبارک الذی بیده الملک و هو علی کل شیء قدیر »" به آنها میگوید به نظر شما اینها تصادف و یک کار حساب نشده میآید، از نظر شما جدا شدن زمین از خورشید یک امر تصادفی و اتفاقی است، ولی از نظر خالق کل، همان چیزی که در چشم شما یک امر تصادفی و اتفاقی است، هیچگونه تصادف و اتفاق نیست، غایت و هدف و غرض «دارد،» یعنی اشیا به سوی یک مقصد حرکت میکنند.
پس اصل مقصد آیه این است که آنچه پیش آمده است به تدبیر آن کسی پیش آمده است که " « بیده الملک »" ( چون اول، بحث روی این قضیه بود: « تبارک الذی بیده الملک و هو علی کل شیء قدیر ») و او اینها را خلق کرده است که شما هم در روی زمین از همین نعمتها استفاده کنید، اما بدانید که پایان کار این نیست، « این دنیا» برای شما یک منزل است، یک مدرسه است، یک جایگاه آزمون است ( « لیبلوکم ایکم احسن عملا »).
" « و الیه النشور » " باتوجه به اینکه به سوی او نشر و حشر و بازگشت هست، پس برنامه باید براین اساس تنظیم بشود، یعنی همان مساله " « ایکم احسن عملا »".
نکتهای که علمای عصر جدید از این آیه استفاده کردهاند این است که میگویند: چرا قرآن زمین را به ذلول و حیوان رام تشبیه کرده و بعد هم میگوید: روی شانههای این حیوان حرکت کنید؟ از نظر قدما معنی ذلول در اینجا این بود که رام است به معنی اینکه ساکن است. با هیئت قدیم ناچار بودند اینجور بگویند که " خدا زمین را ذلول قرار داد " معنایش این است که خدا زمین را برای شما ساکن قرار داد. قهرا این سوال باقی میماند که برای تشبیه کردن زمین به یک امر ساکن و آرام، آیا چیز دیگری نبود که بیایند به شتر رام و راهوار تشبیه کنند ؟ . . . خداست که این زمین را برای شما یک مرکب سائر و در حال حرکت قرار داد، اما رام و هموار، مثل یک قطار ( البته در مقایسه با مرکوبهای دیگر خودمان ) که در حالی که دارد حرکت میکند، شما در آن حرکت میکنید. یک هواپیما در یک شرایط خاصی، وقتی که روی خط افقی حرکت میکند، انسان حس نمیکند که اصلا حرکت میکند، شما در آن حرکت میکنید در حالی که آن هم حرکت خودش را دارد انجام میدهد. گفتهاند این ( تشبیه زمین به ذلول ) اشاره به حرکت زمین است